شعرگان قاسم کریمی

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
جایی برای انتشار اشعار ، نوشته ها ، علاقه مندی ها
امیدوارم از مطالب لذت ببرید
شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
محیط زیست:شعر4, محیط زیست:کلیپ_5, مطالب وبسایت

کلیپ های کوتاه بامزه از دنیای حیوانات_68

من زندگی می‌کنم با طبیعت همچون آن بادِ در گذر از روی ایمان برگ یرژی‌هاراسیموویچ ترجمه: کامیار محسنین آذرخشِ تابستان دیروز در مشرق امروز در مغرب کیکاکو ترجمه: پگاه احمدی پشنگی کوتاه از باران تابستان در آب بوسون ترجمه: پگاه احمدی منعکس بر لب شمشیر ابرهای نرم تابستان گری گی ترجمه: پگاه احمدی منعکس بر […]

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
محیط زیست:شعر3, محیط زیست:کلیپ_5, مطالب وبسایت

کلیپ های کوتاه بامزه از دنیای حیوانات_61

من در این تاریکیفکر یک بره روشن هستمکه بیاید علف خستگی‌ام را بچرد.من در این تاریکیامتداد تر بازوهایم رازیر بارانی می‌بینمکه دعاهای نخستین بشر را تر کرد.من در این تاریکیدرگشودم به چمن‌های قدیم،به طلایی‌هایی، که به دیوار اساطیر تماشا کردیم.من در این تاریکیریشه‌ها را دیدمو برای بته نورس مرگ، آب را معنی کردم. سهراب سپهری

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
محیط زیست:شعر3, محیط زیست:کلیپ_4, مطالب وبسایت

کلیپ های کوتاه بامزه از دنیای حیوانات_60

صدا کن مرا.صدای تو خوب است.صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی استکه در انتهای صمیمیت حزن می‌روید.در ابعاد این عصر خاموشمن از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم.بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است.و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش‌بینی نمی‌کرد.و خاصیت عشق این است.کسی نیست،بیا زندگی را بدزدیم،

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
محیط زیست:شعر3, محیط زیست:کلیپ_4, مطالب وبسایت

کلیپ های کوتاه بامزه از دنیای حیوانات_59

آب را گل نکنیم:در فرودست انگار، کفتری می‌خورد آب.یا که در بیشه دور، سیرهٔی پر می‌شوید.یا در آبادی، کوزهٔی پر می‌گردد.آب را گل نکنیم:شاید این آب روان، می‌رود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلی.دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب.زن زیبایی آمد لب رود،آب را گل نکنیم:روی زیبا دو برابر شده است.چه

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
محیط زیست:شعر3, محیط زیست:کلیپ_3, مطالب وبسایت

کلیپ های کوتاه بامزه از دنیای حیوانات_58

صدای آب می آید ، مگر در نهر تنهایی چه می شویند؟لباس لحظه ها پاک است.میان آفتاب هشتم دی ماهطنین برف ، نخ های تماشا ، چکه های وقت.طراوت روی آجرهاست، روی استخوان روز.چه می خواهیم؟بخار فصل گرد واژه های ماست.دهان گلخانه فکر است.سفرهایی ترا در کوچه هاشان خواب می بینند.ترا در قریه های دور

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
محیط زیست:شعر3, محیط زیست:کلیپ_2, مطالب وبسایت

کلیپ های کوتاه بامزه از دنیای حیوانات_57

باراناضلاع فراغت را می شست.من با شن هایمرطوب عزیمت بازی می کردمو خواب سفرهای منقش می دیدم.من قاتی آزادی شن ها بودم.مندلتنگبودم.در باغیک سفره مانوسپهنبود.چیزی وسط سفره، شبیهادراک منور:یک خوشه انگورروی همه شایبه را پوشید.تعمیر سکوتگیجم کرد.دیدم که درخت ، هست.وقتی که درخت هستپیداست که باید بود،باید بودو رد روایت راتا متن سپیددنبال کرد.اماای یاس

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
محیط زیست:شعر3, محیط زیست:کلیپ_4, مطالب وبسایت

کلیپ های کوتاه بامزه از دنیای حیوانات_56

1هرچه بیشتر در سرشت طبیعت اندیشه کردم، از خلاقیت خالق نیز بیش‌تر متحیر و شگفت‌زده شدم.2«هنر در طبیعت نهفته‌است و متعلق به‌کسی است که آن را از طبیعت استخراج کند.»3آمیختن طبیعی رنگ ها چون پیوند عاشقانه انسان ها زیباست رنگ آبی رنگ خاکی را در آغوش می گیرد چنانکه آسمان زمین را و از این

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
محیط زیست:شعر3, محیط زیست:کلیپ_3, مطالب وبسایت

کلیپ های کوتاه بامزه از دنیای حیوانات_55

روزی کهدانش لب آب زندگی می کرد،انساندر تنبلی لطیف یک مرتعبا فلسفه های لاجوردی خوش بود.در سمت پرنده فکر می کرد.با نبض درخت ، نبض او می زد.مغلوب شرایط شقایق بود.مفهوم درشت شطدر قعر کلام او تلاطم داشت.انساندر متن عناصرمی خوابید.نزدیک طلوع ترس، بیدارمی شد.اما گاهیآواز غریب رشددر مفصل ترد لذتمی پیچید.زانوی عروجخاکی می شد.آن

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
محیط زیست:شعر3, محیط زیست:کلیپ_2, مطالب وبسایت

کلیپ های کوتاه بامزه از دنیای حیوانات_54

آسمان پر شد از خال پروانه های تماشا.عکس گنجشک افتاد در آب رفاقت.فصل پرپر شد از روی دیوار در امتداد غریزه.باد می آمد از سمت زنبیل سبز کرامت.شاخه مو به انگورمبتلا بود.کودک آمدجیب هایش پر از شور چیدن.(ای بهار جسارت !امتداد تو در سایه کاج های تاملپاک شد.)کودک از پشت الفاظتا علف های نرم تمایل

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
محیط زیست:شعر3, محیط زیست:کلیپ_2, مطالب وبسایت

کلیپ های کوتاه بامزه از دنیای حیوانات_53

باراناضلاع فراغت را می شست.من با شن هایمرطوب عزیمت بازی می کردمو خواب سفرهای منقش می دیدم.من قاتی آزادی شن ها بودم.مندلتنگبودم.در باغیک سفره مانوسپهنبود.چیزی وسط سفره، شبیهادراک منور:یک خوشه انگورروی همه شایبه را پوشید.تعمیر سکوتگیجم کرد.دیدم که درخت ، هست.وقتی که درخت هستپیداست که باید بود،باید بودو رد روایت راتا متن سپیددنبال کرد.اماای یاس

پیمایش به بالا