گردآوری داستان های کوتاه اموزنده
جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: «بین شما کسی هست که مسلمان باشد؟»همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد. بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت: «آری من مسلمانم.»جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا. پیرمرد بدنبال جوان براه […]