نمونه اشعار: پروین اعتصامی

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
جایی برای انتشار اشعار ، نوشته ها ، علاقه مندی ها
امیدوارم از مطالب لذت ببرید
شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعربان:وبلاگ شاعران ایران, مطالب وبسایت, نمونه اشعار: پروین اعتصامی

نمونه اشعار زیبا از بانو پروین اعتصامی

همی با عقل در چون و چرائیهمی پوینده در راه خطائی همی کار تو کار ناستوده استهمی کردار بد را میستائی گرفتار عقاب آرزوئیاسیر پنجهٔ باز هوائی کمین گاه پلنگ است این چراگاهتو همچون بره غافل در چرائی سرانجام، اژدهای تست گیتیتو آخر طعمهٔ این اژدهائی ازو بیگانه شو، کاین آشنا کشندارد هیچ پاس آشنائی […]

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعربان:وبلاگ شاعران ایران, مطالب وبسایت, نمونه اشعار: پروین اعتصامی

نمونه اشعار زیبا از بانو پروین اعتصامی

بسوز اندرین تیه، ای دل نهانیمخواه از درخت جهان سایبانی سبکدانه در مزرع خود بیفشانگر این برزگر میکند سرگرانی چو کار آگهان کار بایست کردنچه رسم و رهی بهتر از کاردانی زمانه به گنج تو تا چشم داردنیاموزدت شیوهٔ پاسبانی سیاه و سفیدند اوراق هستییکی انده و آن یکی شادمانی همه صید صیاد چرخیم روزیبرای

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعربان:وبلاگ شاعران ایران, مطالب وبسایت, نمونه اشعار: پروین اعتصامی

نمونه اشعار زیبا از بانو پروین اعتصامی

اگر روی طلب زائینهٔ معنی نگردانیفساد از دل فروشوئی، غبار از جان برافشانی هنر شد خواسته، تمییز بازار و تو بازرگانطمع زندان شد و پندار زندانبان، تو زندانی یکی دیوار ناستوار بی پایه‌ست خود کامیاگر بادی وزد، ناگه گذارد رو بویرانی درین دریا بسی کشتی برفت و گشت ناپیداترا اندیشه باید کرد زین دریای طوفانی

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعربان:وبلاگ شاعران ایران, مطالب وبسایت, نمونه اشعار: پروین اعتصامی

نمونه اشعار زیبا از بانو پروین اعتصامی

ای شده سوختهٔ آتش نفسانیسالها کرده تباهی و هوسرانی دزد ایام گرفتست گریبانتبس کن ای بیخودی و سربگریبانی صبح رحمت نگشاید همه تاریکییوسف مصر نگردد همه زندانی راه پر خار مغیلان وتو بی موزهسفره بی توشه و شب تیره و بارانی ای بخود دیده چو شداد، خدابین شوجز خدا را نسزد رتبت یزدانی تو سلیمان

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعربان:وبلاگ شاعران ایران, مطالب وبسایت, نمونه اشعار: پروین اعتصامی

نمونه اشعار زیبا از بانو پروین اعتصامی

سود خود را چه شماری که زیانکاریره نیکان چه سپاری که گرانباری تو به خوابی، که چنین بیخبری از خودخفته را آگهی از خود نبود، آری بال و پر چند زنی خیره، نمی‌بینیکه تو گنجشک صفت در دهن ماری بر بلندی چو سپیدار چه افزائیبارور باش، تو نخلی نه سپیداری چیست این جسم که هر

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعربان:وبلاگ شاعران ایران, مطالب وبسایت, نمونه اشعار: پروین اعتصامی

نمونه اشعار زیبا از بانو پروین اعتصامی

گردون نرهد ز تند رفتاریگیتی ننهد ز سر سیه‌کاری از گرگ چه آمدست جز گرگیوز مار چه خاستست جز ماری بس بی بصری، اگر چه بینائیبس بیخبری، اگر چه هشیاری تو غافلی و سپهر گردان رافارغ ز فسون و فتنه پنداری تو گندم آسیای گردونیگر یکمن و گر هزار خرواری معماری عقل چون نپذرفتیدر ملک

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعربان:وبلاگ شاعران ایران, مطالب وبسایت, نمونه اشعار: پروین اعتصامی

نمونه اشعار زیبا از بانو پروین اعتصامی

تو بلند آوازه بودی، ای روانبا تن دون یار گشتی دون شدی صحبت تن تا توانست از تو کاستتو چنان پنداشتی کافزون شدی بسکه دیگرگونه گشت آئین تندیدی آن تغییر و دیگرگون شدی جای افسون کردن مار هویزین فسونسازی تو خود افسون شدی اندرون دل چو روشن شد ز توشمع خود بگرفتی و بیرون شدی

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعربان:وبلاگ شاعران ایران, مطالب وبسایت, نمونه اشعار: پروین اعتصامی

نمونه اشعار زیبا از بانو پروین اعتصامی

گرت ایدوست بود دیدهٔ روشن بینبجهان گذران تکیه مکن چندین نه بقائیست به اسفند مه و بهمننه ثباتی است به شهریور و فروردین پی اعدام تو زین آینه گون ایوانصبح کافور فشان آید و شب مشکین فلک ایدوست به شطرنج همی ماندکه زمانیت کند مات و گهی فرزین دل به سوگند دروغش نتوان بستنکه به

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعربان:وبلاگ شاعران ایران, مطالب وبسایت, نمونه اشعار: پروین اعتصامی

نمونه اشعار زیبا از بانو پروین اعتصامی

پردهٔ کس نشد این پردهٔ میناگونزشتروئی چه کند آینهٔ گردون نام را ننگ بکشت و تو شدی بدناموام را نفس گرفت و تو شدی مدیون تو درین نیلپری طشت، چو بندیشیچو یکی جامهٔ شوخی و قضا صابون گهری کاز صدف آز و هوی بردیشبهی بود که کردی چو گهر مخزون چند ای نور، قرینی تو

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعربان:وبلاگ شاعران ایران, مطالب وبسایت, نمونه اشعار: پروین اعتصامی

نمونه اشعار زیبا از بانو پروین اعتصامی

دگر باره شد از تاراج بهمنتهی از سبزه و گل راغ و گلشن پریرویان ز طرف مرغزارانهمه یکباره بر چیدند دامن خزان کرد آنچنان آشوب بر پایکه هنگام جدل شمشیر قارن ز بس گردید هر دم تیره ابریحجاب چهرهٔ خورشیدی روشن هوا مسموم شد چون نیش کژدمجهان تاریک شد چون چاه بیژن بنفشه بر سمن

پیمایش به بالا