نمونه اشعار : صائب تبریزی

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعربان:وبلاگ شاعران ایران, مطالب وبسایت, نمونه اشعار : صائب تبریزی, وبلاگ غزلسرا

نمونه اشعار صائب تبریزی

دایم ستیزه با دل افگار می‌کنیبا لشکر شکسته چه پیکار می‌کنی؟ای وای اگر به گربهٔ خونین برون دهمخونی که در دلم تو ستمکار می‌کنیشرمنده نیستی که به این دستگاه حسندل می‌بری ز مردم و انکار می‌کنی؟یوسف به خانه روی ز بازار می‌کندهر گه ز خانه روی به بازار می‌کنیچشم بدت مباد، که با چشم نیمخواببر […]

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعربان:وبلاگ شاعران ایران, مطالب وبسایت, نمونه اشعار : صائب تبریزی, وبلاگ غزلسرا

نمونه اشعار صائب تبریزی

چشم خونبارست ابر نوبهار زندگیآه افسوس است سرو جویبار زندگیاعتمادی نیست بر شیرازهٔ موج سرابدل منه بر جلوهٔ ناپایدار زندگییک دم خوش را هزاران آه حسرت در قفاستخرج بیش از دخل باشد در دیار زندگیبادهٔ یک ساغرند و پشت و روی یک ورقچون گل رعنا خزان و نوبهار زندگیچون حباب پوچ، از پاس نفس غافل

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعربان:وبلاگ شاعران ایران, مطالب وبسایت, نمونه اشعار : صائب تبریزی, وبلاگ غزلسرا

نمونه اشعار صائب تبریزی

به شکر این که داری دست بر میخانه ای ساقیمرا از دست غم بستان به یک پیمانه ای ساقیمصفا کن ز عقل و هوش ارواح مقدس راچمن را پاک کن از سبزهٔ بیگانه ای ساقیخمار می پریشان دارد اوراق حواسم رامرا شیرازه کن چون گل به یک پیمانه ای ساقیاگر چه آب و خاک من

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعربان:وبلاگ شاعران ایران, مطالب وبسایت, نمونه اشعار : صائب تبریزی, وبلاگ غزلسرا

نمونه اشعار صائب تبریزی

حجاب جسم را از پیش جان بردار ای ساقیمرا مگذار زیر این کهن دیوار ای ساقیبه یک رطل گران بردار بار هستی از دوشممن افتاده را مگذار زیر بار ای ساقیبه راهی می‌رود هر تاری از زلف حواس منمرا شیرازه کن از موج می زنهار ای ساقیچرا از غیرت مذهب بود کم غیرت مشرب؟مرا در

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعربان:وبلاگ شاعران ایران, مطالب وبسایت, نمونه اشعار : صائب تبریزی, وبلاگ غزلسرا

نمونه اشعار صائب تبریزی

سوختی در عرق شرم و حیا ای ساقیدو سه جامی بکش، از شرم برآ ای ساقیاز می و نقل به یک بوسه قناعت کردیمرحم کن بر جگر تشنهٔ ما ای ساقیپنبه را وقت سحر از سر مینا بردارتابرآید می خورشید لقا ای ساقیبوسه دادی به لب جام و به دستم دادیعمر باد و مزهٔ عمر

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعربان:وبلاگ شاعران ایران, مطالب وبسایت, نمونه اشعار : صائب تبریزی, وبلاگ غزلسرا

نمونه اشعار صائب تبریزی

یک روز گل از یاسمن نچیدیپستان سحر خشک شد از بس نمکیدیتبخال زد از آه جگر سوز لب صبحوز دل تو ستمگر دم سردی نکشیدیصد بار فلک پیرهن خویش قبا کردیک بار تو بیدرد گریبان ندریدیچون بلبل تصویر به یک شاخ نشستیز افسردگی از شاخ به شاخی نپریدییک صبحدم از دیده سرشکی نفشاندیاز برگ گل

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعربان:وبلاگ شاعران ایران, مطالب وبسایت, نمونه اشعار : صائب تبریزی, وبلاگ غزلسرا

نمونه اشعار صائب تبریزی

ای شمع طور از آتش حسنت زبانه‌ایعالم به دور زلف تو زنجیر خانه‌ایشد سبز و خوشه کرد و به خرمن کشید رختزین بیشتر چگونه کند سعی، دانه‌ای؟از هر ستاره، چشم بدی در کمین ماستبا صد هزار تیر چه سازد نشانه‌ای؟چون باد صبح، رزق من از بوی گل بودمرغ قفس نیم که بسازم به دانه‌ایناف مرا

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعربان:وبلاگ شاعران ایران, مطالب وبسایت, نمونه اشعار : صائب تبریزی, وبلاگ غزلسرا

نمونه اشعار صائب تبریزی

ای جهانی محو رویت، محو سیمای که‌ای؟ای تماشاگاه عالم، در تماشای که‌ای؟عالمی را روی دل در قبلهٔ ابروی توستتو چنین حیران ابروی دلارای که‌ای؟شمع و گل چون بلبل و پروانه شیدای تواندای بهار زندگی آخر تو شیدای که‌ای؟چون دل عاشق نداری یک نفس یک‌جا قرارسر به صحرا دادهٔ زلف چلیپای که‌ای؟چشم می پوشی ز گلگشت

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعربان:وبلاگ شاعران ایران, مطالب وبسایت, نمونه اشعار : صائب تبریزی, وبلاگ غزلسرا

نمونه اشعار صائب تبریزی

دلربایانه دگر بر سر ناز آمده‌ایاز دل من چه به جا مانده که باز آمده‌ایدر بغل شیشه و در دست قدح، در بر چنگچشم بد دور که بسیار بساز آمده‌ایبگذر از ناز و برون آی ز پیراهن شرمکه عجب تنگ در آغوش نیاز آمده‌ایمی بده، می بستان، دست بزن پای بکوببه خرابات نه از بهر

شعرگان : وبلاگ رسمی قاسم کریمی
شعربان:وبلاگ شاعران ایران, مطالب وبسایت, نمونه اشعار : صائب تبریزی, وبلاگ غزلسرا

نمونه اشعار صائب تبریزی

در کدامین چمن ای سرو به بار آمده‌ای؟که رباینده‌تر از خواب بهار آمده‌ایبا گل روی عرقناک، که چشمش مرساد!خانه‌پردازتر از سیل بهار آمده‌ایچشم بد دور، که چون جام و صراحی ز ازلدر خور بوس و سزاوار کنار آمده‌ایآنقدر باش که اشکی بدود بر مژگانگر به دلجویی دلهای فگار آمده‌ایبارها کاسهٔ خورشید پر از خون دیدیتو

پیمایش به بالا