به آسمان بامدادی
که همه ستارههایش را گم کرده
فریاد میزند:
شبنمم را گم کردهام

ای ماهِ تمام
امشب
در میان برگهای نخل جشنی هست،
و در دریا برآمدنِ امواج،
تو از کدام آسمان ناشناخته
راز دردآلود عشق را
در خاموشیات میبری؟

شب خاموش
زیبایی مادر را دارد و
روز پرهیاهویِ
کودک را

ابرهای تیره
گل های آسمان میشوند
موقعیکه نور
آنها را ببوسد
رابیندرانات تاگور
ترجمه: ع. پاشایی

ای زنبق وحشی
که در کوهستانی به نام «انتظار»
روییدهای،
آیا تو نیز کسی را در این پاییز
وعده دیدار دادهای؟

تاریکروشنای صبح
چه در خود نهفته دارد؟
حتی زمزمه آرامترین نسیم
از قلب من
گذر میکند
انونو کوماچی
ترجمه: عباس صفاری
