ز خال عنبرین افزون ز زلف یار میترسم
همه از مار و من از مهرهٔ این مار میترسم
بلای مرغ زیرک دام زیر خاک میباشد
ز تار سبحه بیش از رشتهٔ زنار میترسم
ازان چون شبنم گل خواب در چشمم نمیگردد
که از چشم تماشایی برین گلزار میترسم
خطر در آب زیرکاه بیش از بحر میباشد
من از همواری این خلق ناهموار میترسم
ز تیر راست رو، چشم هدف چندان نمیترسد
که من از گردش گردون کجرفتار میترسم
بد از نیکان و نیکی از بدان پر دیدهام صائب
ز خار بی گل افزون از گل بی خار میترسم