نمونه اشعار زیبا از بانو پروین اعتصامی

سخن گفت با خویش، دلوی بنخوت
که بی من، کس از چه ننوشیده آبی

ز سعی من، این مرز گردید گلشن
ز گلبرگ پوشید گلبن ثیابی

نیاسودم از کوشش و کار کردن
نصیب من آمد ایاب و ذهابی

برآشفت بر وی طناب و چنین گفت
به خیره نبستند بر تو طنابی

نه از سعی و رنج تو، کز زحمت ماست
اگر چهر گل را بود رنگ و تابی

شنیدند ناگه درین بحث پنهان
ز دهقان پیر، آشکارا عتابی

که آسان شمردید این رمز مشکل
نکردید نیکو سؤال و جوابی

دبیران خلقت، درین کهنه دفتر
نوشتند هر مبحثی را کتابی

اگر دست و بازو نکوشد، شما را
چه رای خطا و چه فکر صوابی

ز باران تنها، چمن گل نیارد
بباید نسیم خوش و آفتابی

بهر جا چراغی است، روغنش باید
بود کار هر کارگر را حسابی

اگر خون نگردد، نماند وریدی
اگر گل نروید، نباشد گلابی

یکی کشت تاک و یکی چید انگور
یکی ساخت زان سرکه‌ای یا شرابی

بکوه ار نمیتافت خورشید تابان
بمعدن نمیبود لعل خوشابی

نشستند بسیار شب، خار و بلبل
که تا غنچه‌ای در چمن کرد خوابی

برای خوشیهای فصل بهاران
خزان و زمستان کنند انقلابی

ز آهو دل، از مطبخی دست سوزد
که تا گردد آماده، روزی کبابی

بسی کارگر باید و کار، پروین
در آبادی هر زمین خرابی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا