داستان آموزنده

ضرب المثل آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت

کاربرد ضرب المثل :
گذشته باز نمی گردد .

داستان ضرب المثل آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت :

در گذشته، نوشیدنی‏ها و مایعات خوراکی را در ظرف‏های مخصوصی از جنس سفال می‏ریختند که به آن سبو می‏گفتند. به دلیل شکننده بودن سفال، اگر ضربه ‏ای به سبو می‏خورد، می‏شکست و مایع داخل آن به زمین می‏ریخت و دیگر قابل استفاده نبود.
پیشنهاد ویژه
قیمت لحظه ای ارز دیجیتالبا سرمایه گذاری در این صرافی ارزش پولت رو حفظ کن!بیتوتهتور تایلند قسطی هم مگه هست؟! ◀️مشاهده لیست تورهالیزر هموروئید ، بواسیر ، جراحی سینه شکماز فرم سینه هات ناراضی و بی اعتماد به نفسی؟ مشاهده راهکار

مردی پارسا بود و بازرگانی که روغن گوسفند و شهد می فروخت با او همسایگی داشت و هر روز قدری از بضاعت خویش برای قوت زاهد می فرستاد. زاهد مقداری میخورد و باقی را در سبویی می ریخت و طرفی می نهاد.

آخر سبو پر شد. روزی به آن می‌نگریست اندیشید که: اگر این شهد روغن به ده درهم بتوانم بفروشم و پنج گوسفند بخرم و هر کدام پنج گوسفند بزایند و از نتایج آنها رمه‌ها پیدا می کنم و زنی از خاندان بزرگ بخواهم. لاشک پسری آید نام نیکوش نهم و علم و ادب بیاموزش و اگر تمردی نماید بدین عصا ادب فرمایم. این فکرت چنان قوی شد که ناگهان عصا برگرفت و از سر غفلت بر سبوی آویخته زد. در حال بشکست و شهد و روغن بر روی آن فرود آمد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا